اهل همین کوچه ی بن بست کناری که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی تو کجا؟. کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا؟ من کجا؟ عشق کجا ؟ طاقت اغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی من دلداده به اهی نشستیم تو در قلب و من خسته به چاهی گنه از کیست ؟ از ان پنجره باز ؟ از ان لحظه آغاز؟ از ان چشم گنه کار؟ از ان لحظه دیدار ؟ کاش میشد گنه پنجره و لحظه و چشمت . همه بر دوش بگیرم جای ان یک شب مهتاب تورا تنگ در اغوش بگیرم. |
درباره این سایت